نقش انتظار فرج در ظهور حضرت حجت

انتظار فرج حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) و اقامه توحيد، عدالت و معنويت و بهرهبرداري از جميع برکات زمين و آسمان در پايان حاکميت ظلم و فسق و شرک، بحثی بنیادی است و از مبانی نظری محسوب می شود؛ البته اگر با رويکردي فعال به مسئلة انتظار نگاه کنيم بحثی راهبردی است که می‌بایست در تمهيد مقدمات ظهور امام و تشکيل حکومت جهاني حضرت بدان تمسک جسته و با اصلاح و ارتقاي مفهوم انتظار در اذهان و افکار مسلمانان، آن را در متن حيات روزمرة خويش در تمامي ابعاد سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جستوجو کنيم تا گامي بلند در تحقق ظهور آن حضرت برداريم.
انتظار پيروان اهلبيت عصمت و طهارت با انتظار ديگران تفاوتي عميق دارد، چون فرقة ناجيه در انتظار طلوع شمس موجود مستور است و ديگران منتظر ستارة معدوم. به اعتقاد راسخ ما، مهديِ موعود، حي و موجود است؛ اما در پندار ديگران فقط موعود است نه موجود(1). اساساً معني انتظار فرج، انتظار ظهور امام حي و زندهاي است که ناظر بر اعمال، رفتار و زندگي بندگان خداست و به هنگام ظهور، منتظران صالح و مصلح خود را براي اصلاح جهان آشفته معاصر و مردم سرگردان زمانه برميگزيند.
پيشينة انتظار: اولين تجربه بشر از مفهوم و حقيقت انتظار به هبوط آدم وحوا از جنت برميگردد: «اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّکُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/ 38) تعبير اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) در خطبة اول نهج‌البلاغه، از اشارهاي که خداوند متعال ضمن امر به هبوط دارد، آن است که: «وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّة» وعده حق تعالي، انتظار بازگشت انسان به بهشت الهي با رهبري مهدي و هادي از جانب خداوند را در عمق و جان آدميزاد نهادينه نمود. هدايتگري که امام و ناصر آدمي در مبارزه با ابليس باشد و انسان را به بهشت امن الهي بازگرداند. ارسال رسل و انزال کتب و امر به عبوديت الله و اجتناب از طواغيت و شياطين که راه هدايت و وصول به بهشت را سد ميکردند، انتظار حاکميت الله و صلحاء در گسترة ارض را در انديشة اديان گوناگون و جان پيروان مذاهب مختلف، امري جاري و قطعي نمود؛ آنچنانکه، اکنون همگان منتظر تحقق وعده الهي در استقرار عباد صالح و متقي در حکومت عدل جهاني توسط منجي موعود ميباشند.
تعريف انتظار و انواع آن
«انتظار» يعنى «چشم داشتن» و «چشم بهراهبودن»(فرهنگ معین). انتظار يعنى چشمداشت، اميدوارى، مترصد و متوقع چيزى بودن و چشم به راهى داشتن(2)‏. «انتظار» در لغت به معاني چشم بهراهبودن، چشمداشت، ديدهباني، درنگ در امور و نوعي اميد به آينده بستن است. منتظر کسي است که از وضع موجود راضي نيست و براي وضع بهتري در تلاش است(3).
ميتوان گفت انتظار با اميد به آينده، قرين و فطري انسان است و تداوم حيات بشريت منوط به اميد به آينده است، همچنان که نبي اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي، وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا أَرْضَعَتْ أُمٌّ وَلَداً وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛ اميد براي امت من ماية رحمت است و اگر اميد نبود هيچ مادري فرزندش را شير نميداد و هيچ باغباني درختي نميکاشت.»(4)
ازاينرو «انتظار فرج» به معناي عام کلمه، في نفسه امري ارزشمند، ممدوح و راهگشاست. امام علي(علیه‌السلام) در بخشى از روايتي مفصل، پس از توصيه به طلب رزق در بين طلوع فجر و طلوع شمس ميفرمايند: «اِنْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَج؛ منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد. بهدرستيکه خوشايندترين اعمال نزد خداوند، صاحب عزت و جلال، انتظار فرج است.»(5) روايات بسياري نقل شده که گوياي اين مطلب است: «أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَج‏» )6) و «مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَج‏» )7).
اما شيعه براي عقيدة انتظار به معناي اخص آن، يعني انتظار فرج امام معصوم(علیه‌السلام) بهعنوان يک اصل مسلم اعتقادي با روايات متواتري از وجود مقدس پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و اهلبيت(علیهم‌السلام) مواجه است. چندان که برخي نقل کردهاند: «اعلم ان الاخبار الوارده في فضيله الانتظار و الترغيب فيه کثيره متواتره»(8)
ميتوان روايات انتظار را به چند بخش تقسيمبندي نمود که در اين فراز متعرض آن خواهيم شد:
1. بيان امر به انتظار: رواياتي که دستور به انتظار فرج امام قائم دادهاند. امام باقر(علیه‌السلام) در ذيل آيه «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» (آل عمران/ 200) فرمودند: «اصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ وَ رابِطُوا إِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَر»( 9) ازاينرو بر شيعيان واجب است که گوش به فرمان امام برحق باشند و در انتظار فرجش بهسر برند و براي ياري او آماده باشند: «يجب على الشعيه ان يربطوا انفسهم على طاعه امام الحق و انتظار فرجه و يتهيؤا لنصرته.» (10). روايات ديگري نيز، شيعيان را در زمان غيبت امام، امر به انتظار ميکنند(11).
2. بيان وظايف منتظران: احاديث بسياري ناظر به تبيين وظايف شيعه در عصر انتظار است. امام محمد باقر(علیه‌السلام) می‌فرمايند: «اتَّقُواَ اللهَ وَ اسْتَعِينُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِي طَاعَةِ الله …؛ تقوي پيشه سازيد. و بار سنگين انتظار را با ورع، پارسايي و تلاش بسيار در عبادت و اطاعت خدا به منزل رسانيد … .»(12)
3. بيان فضيلت و منزلت منتظران: رواياتي نيز به بيان فضيلت انتظار و مقام منتظران واقعي پرداختهاند. امام على بن ابيطالب(علیه‌السلام) فرمودهاند: «الْآخِذُ بِأَمْرِنَا مَعَنَا غَداً فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ وَ الْمُنْتَظِرُ لِأَمْرِنَا کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ الله؛ متمسکين به امر ما، فردا در فردوس برين با ما خواهند بود و منتظران آن مانند کساني هستند که در راه خدا به خون خود غلطيدهاند.»(13) امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً لَهُ کَانَ کَمَنْ کَانَ فِي فُسْطَاطِ الْقَائِم؛ هرکس از شما در حال انتظار فرج امام زمان بميرد، مانند کسي است که در خيمه قائم(عجل الله تعالی فرجه) باشد.»(14)
ابوبصير از امام محمد باقر(علیه‌السلام) روايت نموده که پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در تعبيري بلند منتظران را برادران خود خواندهاند: «قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله وسلم) ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِه اللَّهُمَّ لَقِّنِي إِخْوَانِي مَرَّتَيْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانَکَ يَا رَسُولَ اللهِ فَقَالَ لَا إِنَّکُمْ أَصْحَابِي وَ إِخْوَانِي قَوْمٌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آمَنُوا وَ لَمْ يَرَوْنِي لَقَدْ عَرَّفَنِيهِمُ اللهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ کَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ؛ پيغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) روزي در جمعي از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض کردند: يا رسول الله! مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من ميباشيد، برادران من مردمي در آخر الزمان هستند که به من ايمان ميآورند، با اينکه مرا نديدهاند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پيش از آنکه از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون بيايند، به من شناسانده است. ثابتماندن يکي از آنها بر دين خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلماني، دشوارتر است. و يا مانند کسي است که پارهاي از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهاي شب تار ميباشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تاري نجات ميدهد »(15)
انصافاً ايمان به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) بدون ديدن ايشان، امر عجيبي است و قطعاً درخصوص برخي از چنين مؤمنيني که ايمان و باور مبتني بر علم و معرفت دارند، تعبير اخوان و برادران رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) تعبيري شايسته و درخور ميباشد. در کتابهاي کمال الدين (16)، الاحتجاج (17)، اصول کافي (18) و … منزلتهاي ديگري براي منتطران امام روايت شده است.
بهراستى، سرّ برخوردارى «منتظران» از چنين جايگاه رفيع و منزلت بيبديلى که فرشتگان مقرب الهى نيز به آنان غبطه ميخورند، در چه چيزى نهفته است؟ هرچه هست به حقيقت و دشواري «انتظار» بازميگردد.
انواع انتظار: انتظار ذخيرة الهي(هود/ 86) که کشتى نجات مردمان در درياهاى طوفانىاند، و چنانچه هرکس بر آن کشتى درآيد، از خطر ميرهد و هرکس درنيايد، غرق ميشود: «الْفُلْکِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ يَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا» )19)؛ نور اميد را در دل آدمي روشن و نويد ساحلي امن را به انسان هديه ميکند.
نکته حائز اهميت آن است که در طول تاريخ تشيع، دو نوع برداشت مختلف از «انتظار» شکل يافته، که هرکدام منشأ آثار متفاوتي گرديده است، موضع نگارنده در قبال اين است که:
1. انتظار منفعل و ساکن: انتظارى کور، رخوتآور و سستىآفرين که آحاد شيعي را به ورطه بيتفاوتى و تحمل اسارت و سلطه اجانب و سقوط و هلاکت ميکشاند و با روح اسلام و جوهرة تعاليم دين منافات دارد. اين نگرش انتظار، انديشه غلطي است که عامل رکود و انحطاط، موجب قبول ظلم ظالمان و سکوت و پذيرش فسادِ فساق و فجورِ فجار است؛ و ابزار سوءاستفاده حکام جور از دکترين ظهور شده است.
اين انتظار ويرانگر، برداشت قشرى از مهدويت و قيام مهدى موعود است؛ بهطوريکه برخى گمان ميکند قيام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه)، صرفاً ماهيّت انفجارى دارد و تنها به دنبال گسترش و رواج ظلم، تبعيض و تباهيها شکل ميگيرد(20). اين گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهيان از منکر با نوعى بغض و عداوت مينگرند، زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور ميشمارند. … اين نوع بينش، نوعى تفکر شبه ديالکتيکى است، … و نوعى اباحيگرى که بههيچوجه با موازين اسلامى و قرآنى وفق نميدهد. (21).
حضرت امام خمينى(ره) دربارة اين انديشه غلط ميفرمايد: «[اگر چنان عقايدى درست باشد، پس] ما بايد دعاگوى آمريکا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها؛ تا اينکه اينها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرتش تشريف بياورند!» (22)
2. انتظار فعال و سازنده: مهدويت يک فلسفه بزرگ بشري است؛ چراکه اسلام، يک دين جهاني و مکتب تشيّع، به معناي واقعياش نيز يک مکتب جهاني است. ازاينرو، ما نيز بهعنوان منتظران ظهور چنين رهبر جهاني، بايد افق ديد خود نسبت به آن حضرت و فلسفه انتظارش را بالا ببريم و با آنچه در متون اسلامي نسبت به او آمده، تطبيق دهيم. بر اين اساس، فلسفه انتظار را از سطح آرزوي کودکانه، عقدهجويانه، انتقامگيرانه و خودخواهانه ارتقاء و از سطح فردي، قومي، ملي و منطقهاي به سطح جهاني و براي نجات و سعادت همة ملل و کل بشريت بدانيم. در واقع، حقيقت انتظار تابعي است از آرمانها، اهداف و افق فکري فرد. ازاينرو ميتوان انتظار را به انتظار سازنده و انتظار ويرانگر تقسيم نمود(23).
مفهوم انتظار فعال و سازنده: انتظار در اعتقاد تشيع داراي محتوايي اصلاحگر، تحرکآفرين، و تعهدآوري است که عاليترين و ارجمندترين نوع بندگي حق تعالي و در نتيجه برترين عمل و نيکوترين تلاش ممکن ميباشد.
اميد بهعنوان جوهره و ميوه انتظار، رمز حرکت و پيروزى انسان بهشمار ميآيد و يأس و نااميدي، بزرگ‏ترين ابزار ابليس براى ذبح فطرت الهي و فضائل انسانى است. اصل انتظار فرج از يک اصل کلي اسلامي و قراني ديگر استنتاج ميشود و آن اصل «حرمت يأس از روح الله» است. مردم مؤمن به عنايت الهي، هرگز و در هيچ شرايطي اميد خويش را از دست نميدهند و تسليم يأس و بيهودهگرايي نميگردند. چيزي که هست اين «انتظار فرج» و اين «عدم يأس از روح الله»(يوسف/ 87) در مورد يک عنايت عمومي و بشري است، نه شخصي يا گروهي؛ و بهعلاوه، توأم است با نويدهاي خاص و مشخص که به آن قطعيت داده است.» (24). اميرمؤمنان(علیه‌السلام) بزرگ‏ترين مصيبت را نااميدى ميداند: «اعْظَمُ الْبَلاءُ، انقِطاعُ الرَجاءِ» (25) که صاحبش را ميکشد: «وَ قَتَلَ القُنوطُ صاحِبَهُ» (26)
مسئلة انتظار حکومت حق و عدالت «مهدى» و قيام مصلح جهانى در واقع مرکب از دو عنصر «نفى» و «اثبات» است؛ عنصر نفى همان بيگانگى با وضع موجود که سبب ترک هرگونه همکارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد ميشود و عنصر اثباتخواهان وضع بهتر بودن است، که عامل مبارزه و درگيرى با آنها ازيکسو و خودسازى و خوديارى و جلب آمادگىهاى جسمى و روحى و مادى و معنوى براى شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانى و مردمى ازسوىديگر ميشود. هر دو قسمت آن کاملاً سازنده و عامل تحرک و آگاهى و بيدارى است(27).
انتظار سازنده، عامل قيام لله فردي و گروهي«قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنى وَ فُرادى‏» (سبا/ 46) و پيگير عبوديت الله و اجتناب از طاغوت است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُواَ اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» (نحل/ 36) انسان منتظر در دوران غيبت که دورة امتحان و آزمايش مردم است، با جهاد خويش به زمينهسازى ظهور و تمهيد مقدمات و تحقق امکانات و بسترهاى فرهنگى، نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادي ميکند؛ و فرج امر مولاي خويش را نزديک ميکند. چنين انتظاري عبادت است، آن هم أفضل عبادات که فرمود: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏» (28) و «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏» (29) اين انتظار خودِ عمل، بلکه أفضل الأعمال است: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَج مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَل»(30) چنين انتظاري نه تنهاد جهاد است، بلکه أفضل الجهاد است: «أَفْضَلُ جِهَادِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَج‏»(31) و با چنين منزلتي، البته که أحبّ الأعمال است: «أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَج‏»(32) است.
از تعابير فوق معلوم ميشود که انتظار صرفاً جنبه فکري و روحي، رواني ندارد، بلکه فعليتي فراتر از دنياي ذهن و تفکر و عالم روح و روان آدمي دارد؛ بهنحويکه افضل الاعمال و افضل الجهاد و افضل العباده است، يعني فضيلتي بالاتر از ساير اعمال و حتي برتر از انواع جهادها و عبادتها دارد. به تعبير رساتر، انتظار خود آبستن کنشها و فعاليتهاي بسياري است که همه عبوديت خداوند سبحان و جهاد في سبيل الله محسوب ميشود، آن هم افضل از اعمال و عبادات.
حکمت و آثار انتظار
در انتظار سازنده و اصيل در درجه نخست بايد به خودسازي فردي و پاکسازي فضاي جان و دل از آلودگيهاي اخلاقي دست يازيد و در درجة دوم، به پاکسازي محيط اجتماعي و اصلاح افراد جامعه همت گماشت، تا در پرتو اصلاح فردي و اجتماعي، آمادگي جمعي به دست آيد و زمينه ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) و انقلاب جهانياش فراهم گردد(33). امام خميني(ره) در ضرورت زمينهسازي ظهور ميفرمايند: «اينطور نيست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هستيم، پس ديگر بنشينيم تو خانههايمان، تسبيح را در دست بگيريم و بگوييم عجّل علي فرجه، عجّل، با کار شما بايد تعجيل شود؛ شما بايد زمينه را فراهم کنيد براي آمدن او؛ و فراهمکردن هم اين است که مسلمين را با هم مجتمع کنيد؛ همه با هم بشويد؛ انشاءالله ظهور ميکنند ايشان»(34)
باتوجهبه مطالب مطروحه، به برخي از مهمترين شاخصهاي انتظار راستين و سازنده که از آن به «فلسفه انتظار» تعبير ميشود، اشاره ميکنيم:
1. ايجاد اميد و شور در مردم
يکي از دغدغههاي جدي انسان، نگراني از آينده و فرجام بشر بر روي کره خاکي است. برخي با نگاهي مضطرب، آينده بشر را نااميدکننده و تيره و تار اعلان ميکنند(35). در این میان، عنصر مهدويت در مکتب تشيّع با طرح مسئله «انتظار فعال»، اميد به آيندهاي روشن با تشکيل حکومت الهي و جامعهاي سراسر توحيد، عدالت، معنويت و کمال همهجانبه، يأس و اضطراب را از قاموس زندگي انسان زدوده و به جان و روح انسان طراوت و نشاط ميبخشد. انتظار تحقق وعده حتمى خداوند به پيروزى مستضعفان و صالحان نسبت به آينده بشر، مؤثرترين عامل تحرک سازنده انسان است(نور/55).
چه بسا يکي از جهات تأکيد و توصيه انتظار در لسان اهلبيت(علیهم‌السلام) لحاظ همين فايده بوده است؛ آنچنانکه اميرمؤمنان علي(علیه‌السلام) انتظار فرج را محبوب خداوند متعال دانسته و اميد به رحمت خدا را از آثار آن: «اِنْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوحِ الله ِ فَاِنَّ اَحَبَّ الاَعْمالِ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ اِنْتَظارُ الْفَرَجِ؛ منتظر فرج باشيد، و از روح خدا مأيوس نشويد، که محبوبترين اعمال در پيشگاه خداوند انتظار فرج است.» (36) و در روايات مشابه آمده است: «… قَالَ فَأَيُّ الْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ.»(37) حضرت سيد الساجدين(علیه‌السلام)، انتظار فرج را از بزرگ‏ترين گشايش‏ها ميشمارد: «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج» (38)
2. عامل آزمايش و امتحان مؤمنان
همانطورکه تبيين گرديد ابتلاء و امتحان مؤمنان، قانون و سنت جاري الهي است. انتظار فرج با امتحان الهي، ارتباطي نزديک و وثيق دارد. مؤمنان در دوره غيبت، دائماً در بوته آزمايش گذاشته ميشوند تا حقيقت ايمان و استقامت ايشان بر دين الهي سنجيده، و سعيد و شقي از هم متمايز شوند؛ چنانچه در روايت آمده: «عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللهِ(علیه‌السلام) يَا مَنْصُورُ إِنَّ هذَا الْأَمْرَ لَايَأْتِيکُمْ إِلَّا بَعْدَ إِيَاسٍ، وَ لَاوَ اللهِ، حَتّى تُمَيَّزُوا؛ و لَاوَ اللهِ، حَتّى تُمَحَّصُوا؛ و لَاوَ اللهِ، حَتّى يَشْقى مَنْ يَشْقى، و يَسْعَدَ مَنْ يَسْعَد؛ امام صادق(علیه‌السلام) خطاب به منصور صيقل ميفرمايند: اى منصور! اين امر(ظهور امام) واقع نميشود، مگر پس از نااميدى. نه به خدا مگر آنکه متمايز شوند؛ نه به خدا مگر آنکه شقى وسعید هر دو خود را نشان دهند.»( 39)
طبيعتاً طولانيشدن غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) با رواج افکار، عقايد و مکاتب باطل، و افزايش انحرافپذيري و دينگريزي سستعنصران و انکار ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) و گمراهي از دين همراه خواهد بود. امام صادق(علیه‌السلام) ميفرمايند: «إِنَّ لِصَاحِب هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ ذَهَبَ فَلَا يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ يَسِيرٌ لَا يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَ لَا غَيْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِي يَلِي أَمْرَهُ؛ صاحب اين امر (قيام) ، دو غيبت دارد: يکى از آنها به درازا مىکشد، تا آنجا که برخى مىگويند: مرده است و برخى ديگر ميگويند: کشته شده و برخى ديگر میگويند: رفته است، تا آنجا که جز چند تن اندک از يارانش بر عقيده به او نمىمانند. هيچکس از دوست و غير دوست، از جاى او آگاه نمىشود، مگر مولايى که امر او را به دست دارد.»(40)
3. انتظار، رمز بقاي مکتب تشيع
انتظار فعال در سطح جهاني، عامل بقاي نسل بشر و رمز حيات تمام اديان و مذاهب الهي؛ و درجهان اسلام يکي از بزرگترين عوامل بقاي جوامع اسلامي و مکتب اهلبيت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) در ميان جامعه بشريت؛ و درجهان تشيع رمز بقاء، ماندگاري، حرکت و پويايي شيعه است. چنانکه ميتوان مدعي شد پس از رحلت رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) و شهادت ائمه اطهار(علیهم‌السلام) تا امروز، ريشة تمام حرکات و نهضتهاي شيعه و مسلمين عليه باطل و استثمارگران، همين فلسفه اجتماعي انتظار، عقيده به ادامه مبارزه حق و باطل، تا پيروزي مطلق بوده است(41).
«جيمز دارمستتر» شرقشناس فرانسوي نيز انتظار را عامل مقاومت و بقاي تشيع دانسته است: «در حلّه که نزديک بغداد است همه روزه پس از نماز عصر صد نفر سوار با شمشير برهنه ميرفتند و از حاکم شهر اسبي با زين و برگ ميستاندند و فرياد ميزدند که اي صاحبالزان! بيرون بيا. قومي را که با چنين احساساتي پرورش يافته است، ميتوان کشتار کرد، اما مطيع نميتوان ساخت»(42)
4. عامل استقامت و پايداري
انتظار راستين، يکي از بزرگترين عوامل مقاومت و پايداري مسلمانان و بالاخص شيعيان در برابر مظالم، مفاسد و مصائب است و ريشة شجاعت، استقامت و جهاد مؤمنان در برابر تهديدها، تطميعها و هجمههاي دشمنان اسلام، و سرماية عظيم روحي مستضعفان صالح و متقي است. ظهور يک قيام الهي در ابعاد جهاني در افق ديد شيعه، به منتظران ديدي وسيع و نگاهي عميق به همة حوادث در اقصي نقاط گيتي ميبخشد، که گرمابخشِ وجود و روشنيبخشِ راه متلاطم و دشوارش در برابر فسادها و بيعدالتيها ميگردد و از ايشان انسانهايي صبور و مرداني پولادين ميسازد.
5. ايجاد روحيه اصلاحطلبي و سازندگي
براساس آيه «کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِالله » (آلعمران/110) و توجه به اين نکته که آمرين به معروف و ناهيان منکر، اهل فلاح و رستگاري معرفي شدهاند. «وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلىَ الخَيرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آلعمران/104) انسان منتظرِ مصلح، خود بايد صالح و مصلح باشد. اين سخن مبتني بر اصول بسياري در اسلام بالاخص اصل امربهمعروف و نهيازمنکر ميباشد که در آموزههاي اسلامي وظيفه شرعي و همگاني است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «بايد امربهمعروف و نهيازمنکر کنيد وگرنه خداوند بدترين و شريرترين شما را بر نيکان و پاکانتان چيره فرموده و دعاي خوبانتان را مستجاب و روا نگرداند.»(43) آيا سلطه طواغيت و مستکبران بر مقدرات مسلمين منکر عظيمي نيست؟ آيا ظلمستيزي، جهاد با فساق و فجار و قيام لله براي تمهيد مقدمات ظهور، معروف بزرگ الهي نيست؟ آيا خدا راضي به ترک چنين اموري و معطل ماندن چنين اصل مسلم و راهگشايي در عصر غيبت است؟ آيا رضا و خشنودى حضرت حق و رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه هدي(علیهم‌السلام) و مهدي(عجل الله تعالی فرجه) در آن نيست که «معروف» عملى شود و منکر ترک گردد؟ قطعاً انسان منتظر، انساني است که رضاي الهي و خشنودي حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) را تمنا ميکند و به او اقتداء نموده و در اصلاح خويش و جامعه و تحقق احکام الهي قيام و مجاهدت ميکند.
اين همان معناي بلندي است که امام معصوم(علیه‌السلام) بدان اشاره و در بيان وظيفه شيعيان در عصر غيبت ميفرمايد: «عَلَيْکُمْ بِالدُّعَاءِ وَ اِنْتِظَارِ اَلْفَرَجِ!»(44) چرا که اگر دعا ناظر به جنبه فردي و خودسازي تنها باشد، انتظار فرج قطعاً ناظر به هر دو جنبة فردي و اجتماعي يا به سخن ديگر، خودسازي و ديگرسازي است(45)
اصل ديگري که از ارکان دين خداست، تولي و تبري، يعني با دوستان حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) دوست بودن و با دشمنانش همچون کافران، مشرکان، منافقان و مستکبران، دشمن بودن است. امام باقر(علیه‌السلام) ميفرمايد: «طُوبَى لِمَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَيْتِي وَ هُوَ مُقْتَدٍ بِهِ قَبْلَ قِيَامِهِ يَتَوَلَّى وَلِيَّهُ وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ عَدُوِّهِ وَ يَتَوَلَّى الْأَئِمَّةَ الْهَادِيَةَ مِنْ قَبْلِه…؛ خوشا به حال کسي که ظهور قائم را درک کند و پيرو او باشد و با دوستانش دوستي کند و با دشمنانش دشمني، و ولايت رهبران الهي و پيشوايان هدايتگر پيش از او را بر گردن داشته باشد … » (46)
بر همين اساس، آنکه منتظر راستين مصلح جهاني است، هم صالح است و هم مصلح. چنين کسي با اقتدا به دعاي مولاي خويش از خداي سبحان چنين ميخواهد: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْکَ فِي دَوْلَةٍ کَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ فِي سَبِيلِک‏…»(47)
6. تلاش براي کسب آمادگي
در تبيين معني حقيقي انتظار بايستي گفت آمادگي دفاعي و نظامي نيز ازجمله تکاليف پيروان آن امام همام است. امام صادق دراينباره فرموده است: «لَيُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اللهَ تَعَالَى إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِيَّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ يُنْسِئَ فِي عُمُرِهِ حَتَّى يُدْرِکَهُ فَيَکُونَ مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِه؛ بايد هريک از شما براي خروج قائم(عجل الله تعالی فرجه) اسلحه تهيه کند، اگرچه يک نيزه، چون وقتي خداوند ببيند کسي به نيت ياري مهدي اسلحه تهيه کرده است، اميد است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نمايد و از ياوران مهدي باشد»(48)
اين روايت حاکي از آن است که انسان تا مرد ميدان جهاد و مبارزه نشود، نميتواند خويشتن را در زمرة منتظران راستين آن حضرت بداند و اين، همان معناي رفيعي است که در ادعيه نوراني شبهاي ماه مبارک رمضان به آن اشاره گرديده است: «وَ قَتْلًا فِي سَبِيلِکَ مَعَ وَلِيِّکَ فَوَفِّقْ لَنَا» (49) اين روايت در کنار آياتي نظير «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ» (انفال/60) عرصه وسيعي از تکاليف را فراروي ديدگان شيعيان ميگشايد.
بنابراين انتظار حقيقي ظهور آن حضرت به معني آمادهسازي عِدّه و عُدّه در تمامي زمينهها ازجمله مسائل نظامي و جهاد در راه خدا تا حد شهادت است. مطابق روايات و به بداهت عقل و تجربه معلوم است که پس از ظهور، آن حضرت با جنگ روبهرو خواهد بود، پس کساني توان يارياش را خواهند داشت که کارآزموده اين ميدان باشند و اگر کسي اهل کارزار نباشد، کار او زار است.
در عرصه جهاد علمي، مسلحشدن به سلاح قلم و تيغ سخن و در عرصة عملي تجهيز به اسلحه رزم و آموختن شيوههاي نوين آن، نيز لازمِ انتظار حقيقي است. حال آنکه ميان اين دو عرصه را جمع کند و به سلاح مناسب هريک مسلح شود به اجر هر دو جهاد نايل ميشود، «طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب» (رعد/ 29)
البته بخش مهم پيروزي آن حضرت مرهون رشد فرهنگي جامعه بشري است(50). امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: «يَا عَبْدَ الْحَمِيدِ أَ تَرَى مَنْ حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَجْعَلُ اللهُ لَهُ مَخْرَجاً بَلَى وَ اللهِ لَيَجْعَلَنَّ اللهُ لَهُ مَخْرَجاً رَحِمَ اللهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا رَحِمَ اللهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا؛ اى اباعبدالحميد آيا پندارى کسى که خود را براى خدا بازداشته خدا به او فرج و گشايش نميدهد؟ آرى بهخدا که خدا براى او گشايش دهد. خدا رحمت کند آن بندهاي را که خود را براي ما(اهل بيت) وقف کند، خدا رحمت کند هر بنده که کار امامت ما را زنده دارد.» (51)
ازاينرو انسان صالح و مصلحي که منتظر فرج حضرت(عجل الله تعالی فرجه) است ميبايست بر اساس معرفتش، امر آنان را احياء ‏و خويشتن را در محدوده اوامر ايشان مقيد و ملتزم سازد، و هرگز از قلمروي اوامر و نواهي قرآن و عترت تجاوز نکند. چنين انساني شايسته سربازي و فرماندهي سپاه حضرت را داراست. چنانکه در حديث فرمود: «قُلْتُ فَنَحْنُ يَوْمَئِذٍ وَ اَلنَّاسُ فِيهِ سَوَاءٌ قَالَ لاَ أَنْتُمْ يَوْمَئِذٍ سَنَامُ اَلْأَرْضِ وَ حُکَّامُهَا لاَ يَسَعُنَا فِي دِينِنَا إِلاَّ ذَلِکَ قُلْتُ فَإِنْ مِتُّ قَبْلَ أَنْ أُدْرِکَ اَلْقَائِمَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ إِنَّ اَلْقَائِلَ مِنْکُمْ إِذَا قَالَ إِنْ أَدْرَکْتُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ کَالْمُقَارِعِ مَعَهُ بِسَيْفِهِ وَ اَلشَّهَادَةُ مَعَهُ شَهَادَتَانِ؛ گفتم: پس در آن روز که امام ظهور کرد و ديگران هم به او گرويدند ماها با مردم ديگر برابريم؟ فرمود(علیه‌السلام: نه؟شما در آن روز سروران و فرماندهان روى زمين باشيد در عالم ديانت براى ما جز اين روا نباشد گفتم اگر من پيش از درک امام قائم مردم؟فرمود هر که از شماها گويد اگر من قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را دريافتم او را يارى ميکنم چون کسى باشد که بههمراه او شمشير زند و شهادت با او دو بار شهادت محسوب شود.»(52)
بنابراين يکي از آثار انتظار واقعي امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) تجهيز به سلاح علم و ايمان براي قيام لله و مجاهده در راه خداست.
7. تخلق به فضائل نفساني و کسب معرفت يقيني
ايجاد انقلابي فراگير و تحقق حکومتي جهاني براساس توحيد، عدالت و معنويت، مستلزم تخلق پيروان منتظر ظهور به توحيد عملي و اخلاق الهي و مجهز به تقوا و طهارتي فوقالعاده براي تحقق آن حکومت منحصربهفرد ميباشد تا توان تحمل نصرت و تحمل اثقال حکومت جهاني اسلام را داشته باشند. امام صادق(علیه‌السلام) ميفرمايند: «… اِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سُرَّ أَنْ يَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِيئاً لَکُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَة؛ هرکس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، بايد در عصر انتظار، مظهر اخلاق نيک اسلامي باشد. چنين کسي اگر پيش از قيام قائم درگذرد، پاداش او همانند کساني باشد که قائم را درک کنند و به حضور او برسند، پس (در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي) بکوشيد …»(53) منتظران واقعى علاوهبراينکه به اصلاح خويش ميکوشند، وظيفه خود ميدانند که ديگران را نيز اصلاح کنند. اين است اثر سازندة ديگرى براى انتظار قيام يک مصلح جهانى و اين است فلسفه آن همه افتخارات و فضيلتها که براى منتظران راستين شمرده شده است(54)
آمادگي فکري و کسب معرفت نسبت به امام غايب(عجل الله تعالی فرجه)، نيز از وظايف مستمر شيعيان است، امام سجاد(علیه‌السلام) در لزوم يقين و صحت معرفت شيعيان منتظر امام عصر چنين ميفرمايد: « … أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَيَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِينَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِع عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَکْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ فَلَا يَثْبُتُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ قَوِيَ يَقِينُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ يَجِدْ فِي نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؛ براي قائم ما دو غيبت است که يکي از آنها طولانيتر از ديگري است. اما اولي شش سال و شش ماه و شش روز طول ميکشد و اما دومي به قدري طول ميکشد که بيشتر کساني که به غيبت او ايمان داشتند از اعتقاد خود برميگردند. فقط کساني بر اعتقاد خود استوار ميمانند که يقين محکم و شناخت صحيح داشته باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد و تسليم ما اهل بيت باشند.»(55)
8. ظلمستيزي و عدالتجويي
ستم يعني ظلم، جور، آزار و از مصاديق آن حقکشي، انحراف و تغيير اعمال، صفات و عقايد از مجراي صحيح خود است(56) که به فساد و نابودي جامعه ميانجامد. مؤمنان و منتظران واقعي با اقتداء به امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه) با عزت و سربلندي زندگي ميکنند و هيچگاه زير بار ظلم نميروند و تسليم ظالمان نميشوند. خداوند در توصيف چنين مؤمناني ميفرمايد: «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ» (شوري/39)
ازمنظر قرآن کريم وظيفه کسي که به تنهايي قادر بر دفع ظلم و ستم نيست، عدم سکوت و تسليم، و مقاومت در برابر ظالم و استغاثه و طلب ياري از مؤمنان است(57) و وظيفة ايشان نيز، نصرت برادر ديني است «وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْکُمُ النَّصْر» (انفال/ 72) اساساً مسلمان و مؤمن واقعي نه بايد ظلم کند و نه زير بار ظلم برود(58). چنانکه قرآن ميفرمايد: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» (بقره/ 279)
اهتمام جدي جميع انبياء و اولياي الهي در اقامه حکومت ديني و جامعه توحيدي، نخست مقابله با مستکبران و سقوط حاکمان جور و ظلم بوده است، تا بندگان ستمديده را از چنگال آنان رهايي بخشند و تکاليف سنگين و دشوار را از دست و پايشان بگسلند؛ «و يَضَعُ عَنْهُمْ اصْرَهُم وَ الْاغْلالَ الّتى کانَتْ عَلَيْهِم» (اعراف/ 157) و در شريفه ديگري ميفرمايد: «وَکَأَيِّنَ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رَبِّيُّونَ کَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللهُ يُحِبُّ الصَّابِرِين» (آل عمران/ 146)
قرآن ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ» (نساء/ 135) قيام به قسط يعني اقامه و به پاداشتن عدل و اين غير از علاقه شخصي و فردي به عدالت است. انگيزه عدالتخواهي اميرمؤمنان(علیه‌السلام) سبب پذيرش حکومت بر مردم گرديد و سرانجام شهيد راه عدالت شد. در اسلام روحيه ظلمستيزي و عدالتجويي حتي در حد بيان و کلام ارزشي متعالي محسوب ميشود. چنانکه پيامبر گرامي اسلام فرمودند: «أفضَلُ الجِهادُ کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ؛ برترين جهاد، سخن عادلانه در برابر پيشوايى ستمگر است.»(59) چه رسد به آنچه که در سيره اهل بيت(علیهم‌السلام) به خصوص در کربلا شاهد آن بوديم. تشيع با شعارهاي حماسي خويش نظير؛ «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»(60) و «هيهات منّا الذّله»(61) در طول تاريخ مبارزه با استکبار جهاني عليه مهدويت، آموزه انتظار را در منتظران تقويت کرده است.
دشواري انتظار: از مطالب پيشين و روايات بسيار معلوم ميگردد که «انتظار» نه تنها امري سهل و آسان نيست، بلکه از دشوارترين تکاليف شرعي محسوب ميشود. به خصوص در عصر حاضر که شياطين جني و انسي با تسلط بر انواع فناوريهاي مدرن و مؤثر، بهرهمندي از قدرت و ثروت بيکراني که در طي قرنها تجاوز و چپاول ملل تحت استعمار خويش بهدست آوردهاند و ايجاد سازمانهاي جهاني که حافظ منافع گسترده آنها در پهنه زمين ميباشد، قادرند که تفکر و فرهنگ نفساني و شيطاني خويش را بر سراسر دنيا حاکم و به عمق جان وروح ملتهاي محروم و مظلوم نفوذ کنند، انصافاً حفظ دين، ايمان و تقوا توسط افراد و صيانت از فرهنگ ملي و انساني توسط ملتها کار بسيار صعب و دشواري است چنانکه در روايات اين امر پيشبيني شده است. رواياتي نظير:
– حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در مقام توصيف اوج مجاهدت و تدين ايشان ميفرمايد: «لَأَحَدُهُم أَشَدُّ بَقِيَّةً عَلَى دِينِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ أَوْ کَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ الْغَضَا أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الدُّجَى يُنْجِيهِمُ اللهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة؛ هريک از ايشان بيش از پوستکندن درخت خار با دست خالي در شب تاريک يا نگاهداري آتش سوزان چوب درخت تاغ در [کف دست] صبر ميکند، در دينداري خود استقامت ميورزد. به راستيکه آنان چراغهاي هدايت در شبهاي ظلماني هستند.»(62)
– در حديث شريف از امام باقر(علیه‌السلام) نقل شده است: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا يَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا يَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّى يُذْهِبَ [اللَّهُ تَعَالَى] الْکَدِرَ وَ يُبْقِيَ الصَّفْو؛ بيترديد فرج موعود ما حاصل نشود تا آنکه به سختي غربال شويد پس غربال شويد، پس غربال شويد، تا ناخالصان بروند و خالصان باقي بمانند.»(63) اين روايت غايت دشواري انتظار را بيان ميکند.
بنابراین انتظار فرج به معناي خاص؛ اصلاح‌گر، تحرکآفرين، تعهدآور و عامل قيام لله و پيگير عبوديت الله و اجتناب از طاغوت است، کسب قدرت دفاع از امام و اسلام و تشکيل حکومت جهاني اسلام با اصلاح فردي و اجتماعي خويش در عصر انتظار، شرط اصلي ظهور است.